اره به شوخی کثیف
خب اکوتاگاوا وارد میشود
یهو از ناکجا اباد ظاهر میشه و اولین مهمان هم هست که رسیده
اکوتاگاوا : سلام چرا هیشکی نیس * با اخم فراوان
(وقتی اکوتاگاوا سان رو دعوت کردم )
اکوتاگاوا : مهمونی چیه دیگه
مهمونی مهمونی هست دیگه تا الان مهمونی نرفتی ؟؟
اکوتاگاوا : اصلا نمیدونم چیه یه چیزی مثل دعوت کردن ادم به چایی هست ؟؟
اره تو همون رو فک کن بهتره واست
در همین لحظات چویا هم مثل دیوونه‌ها میپره وسط
*از اون بالا مثل شهاب سنگ میخوره به زمین*
چویا: سلام ااااا تو هم هستی اکوتاگاوا سنپای
اکوتاگاوا : *یه جوری نگاه میکنه که چویا از ترس محو بشه
و یهو اتسوشی هم میاد
و البته تنها نیس
یه مهمان کیوت ناز هم باهاشه
اتسوشی : سلام
اکوتاگاوا : 8 فعلا نیستش که اتسوشی رو ببینه ولی همین الان یهو میاد
اکوتاگاوا : چچچچچچییییییی تو هم اینجایییییییی
اتسوشی : لعنتی اینجا چیکار میکنی
و ناگهان دازای از اسمان می‌اید
دازای : با صدایی بلند *
سلامممممم
همه هستن که
اتسوشس و اکوتاگاوا : چه خبرتهههههههههه
دازای :بیاین ببینم 😘😍
چویا : 😑باز این دیوونه اومد
اتسوشی و اکوتاگاوا : منو به اون نزدیک نکننننن
اینقرد حرفای منو تکرار نکنننن
دازای : * زدن تو سر هر دو
چویا : هی دازای نمیخواستی خود کشی کنی ؟؟ اینجا جای خوب برای خودکشی زیاد هستا
دازای : نه من دیگه نمیخوام تنهایی بمیرم میخوام با یه زن زیبا خود کشی کنم
چویا : خب امشب زیاد هستن ازینا
دازای : جدییییی؟؟؟؟
اسامی‌رو بده من ببینم
چه اسمایی 😍😍
میزبان : 😑😑😑
چویا :😂اره خودم یکیشونو راضی میکنم خود کشی کنن باهات
اکوتاگاوا و اتسوشی : دازاییییییی
دازای : چیههه
کیوکا : اتسوشی میشه بشینیم
اتسوشی : باشه باشه
میزبان : خب همه گی بشینین تا بقیه هم برسن
شماها اولین نفرات بودین
خب خب خب این از قسمت اولش
امید وارم دوست داشته باشین
خداحافظ
دوستون دارم
بای
جانهه
لطفا نظر فراموش
نشهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه